کد خبر: ۷۸۷۸
۰۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰

حکایت دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

حاج‌محمد خسروی، پیرِ نوغان از آن روزگاران می‌گوید: وقتی کاروان‌سرا‌های نوغان از رونق افتادند که میدان‌بار در مشهد ساخته شد. در دهه ۱۳۵۰ حق‌العمل‌کاری در سرا‌ها ممنوع و اعلام شد.

حاج‌محمد خسروی از پرخاطره‌ترین و عجیب‌ترین آدم‌های قدیمی است که ممکن است با آن‌ها مواجه شوید. او درست همان‌قدر که کوچه‌به‌کوچه نوغان را می‌شناسد، همان‌قدر تک به‌تک خانه‌های آن را با صاحبانش به یاد می‌آورد و خاطره نقل می‌کند.

درست همان‌قدر که خاطراتش از کاسبی در نوغان را به سرا‌های آن پیوند می‌زند، قصه‌هایش از آدم‌های این خیابان جذاب است. او که هفت دهه زندگی و کاسبی در نوغان را تجربه کرده است، وقتی دیروزِ آن را با حرف‌ها و خاطراتش برایمان بازگو می‌کند، تأکیدش بر این است که از نوغان فقط تصویری غبارگرفته از ابهت پیشینش به‌جا مانده است که آن‌هم در نامی که به دوران خوارزمشاهیان می‌رسد، خلاصه می‌شود.

او آن‌قدر خاطرات جذابی از نوغان، مردم آن، خانه‌های تاریخی، حمام‌های قدیمی، کاروان‌سرا‌های آن و... دارد که مجبوریم فقط برش‌هایی از خاطرات او را دست‌چین کنیم که مربوط به سرا‌های نوغان است؛ خاطراتی از ۹ کاروان‌سرای نوغان که در گذر زمان مثل یخ آب شدند.

 

دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

کاروان‌سرا‌ی حاج‌رضا روغن‌گیر

حاج‌آقای خسروی بزرگ‌ترین کاروان‌سرای نوغان را سرای حاج‌رضا روغن‌گیر معرفی می‌کند و می‌گوید: اصل این سرا مال علی ارباب بود که روغن‌گیری در آن انجام می‌شد. البته روغن‌گیری در دوران حاج‌رضا پناه‌آبادی که بعد ارباب از یزد آمد هم مدتی ادامه داشت و روغن‌هایش معروف به این بود که خالی هم خورده می‌شود بدون اینکه دلت را بزند.

حاج‌رضا مرد پاکدامن و خوبی بود که بعد‌ها ماست‌بندی در سرا راه انداخت. سمت دیگر سرا هم حاجی خویشاوندی، قندریزی را شروع کرد. در گوشه‌ای هم رنگرزی قالی انجام می‌شد که این رنگرزی تا آخرین سال خرابی سرا در سال ۱۳۹۸ (احداث شارستان) فعال بود.

آن‌طور که او به‌یاد می‌آورد، این کاروان‌سرا تنها سرای نوغان بود که آب‌انبار هم داشت و اوایل دهه ۱۳۶۰ به مغازه تبدیل شد. این سرا که با خشت خام و چوب ساخته شده بود، در سه طرف بنایش ۱۰ اتاق داشت.

 

دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

کاروان‌سرای بلغاری

این پیر نوغان کاروان‌سرای بلغاری را ۲۸۰ متر می‌خواند که در این خیابان از کوچک‌ترین سرا‌ها بود و می‌گوید: صاحبش ملامحمدی بود، ولی خود سرا به بلغاری معروف بود. در آن حق‌العمل‌کاری که مختص خرید و فروش خشکبار و لبنیات بود، انجام می‌شد. از سرا‌های دالان‌دار بود که روی دالان و روبه‌روی آن یعنی دوطرف حیاط، بنا داشت. کل اتاق‌هایش هم بیشتر از هشت‌تا نمی‌شد. معماری‌اش خشت خام و چوب بود که در دهه ۱۳۷۰ به مهمان‌پذیر تبدیل شد.


دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

کاروان‌سرای گوشله

گوشله را از کثیف‌ترین سرا‌های نوغان باید خواند که حاجی‌خسروی از آن چنین به یاد می‌آورد: در قدیم مردم به گاو می‌گفتند «گو». این کاروان‌سرا محل دباغی پوست گاو بود و، چون دباغ‌ها آشغال‌های دباغی را هم در گوشه‌ای از آن می‌ریختند، به «گو آشغاله» معروف بود که به‌مرور زمان در زبان محاوره به نام «گوشله» درآمد. البته برخی می‌گویند اینجا، چون محل کشتن گاو برای شله بوده، به این نام شهره است، ولی این اشتباه است.

از وقتی یادم می‌آید و حتی پدرم تعریف می‌کرد، کشتن گاو برای شله پشت دروازه نزدیک بازاررضای فعلی بود. وقتی ولیان خواست بازاررضا (ع) را بسازد، برای اینکه کثافت‌های این گود معروف به گوشله به کاسبی این بازار آسیبی نزند، دیواری در آن محل کشید.

طبق گفته‌های او، این سرای متعلق به چند تن از متدینان نوغان، یک‌طبقه و اتاق‌هایش بیشتر کارگاه بود. علاوه بر فعالیت هشت دباغ، محل نگهداری اسب کولی‌های بالاخیابان نیز بود. این سرا چند دهه قبل به درمانگاه امام‌صادق (ع) و پارکینگ آن تبدیل شد.

دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

کاروان‌سرای حاج‌عباس

حاجی‌خسروی هیچ‌وقت ستون‌های آجرکاری‌شده، سردر گچ‌بری‌شده و سنتوری‌های کاروان‌سرای حاج‌عباس را فراموش نمی‌کند و این سرا را زیباترین کاروان‌سرا‌های نوغان می‌خواند که معماری‌اش بی‌نظیر بود: سرا مالِ حاج‌عباس ابراهیمی شرقی بود.

سه طرفش بنا بود که دوطرف دوطبقه و یک‌طرف هم یک‌طبقه ساخته شده بود. دوازده اتاق داشت و حیاطش هم پر از طویله بود. از سرا‌هایی بود که برخلاف بقیه به کاروانی‌ها اجاره هم داده می‌شد، مثلا برای نگهداری الاغ سی‌شاهی می‌گرفتند. علافی هم در آن پررونق بود. در دهه ۱۳۷۰ سرا را خراب کردند و به‌جای آن هتل ساختند.

 

سرای حاجی‌نیلی

حاجی‌خسروی از مرحوم نیلی و سرای آن که روبه‌روی کوچه چهل‌خانه بود هم یاد می‌کند و با گفتن اینکه سرایش کوچک بود و شش اتاق داشت، می‌افزاید: بنای این سرا قدیمی بود که سفت‌ومحکم در دوطبقه ساخته شده بود. حاجی خودش فعال بازار میوه بود و سرایش را به همین اختصاص داده بود. سرایش دالون‌دار (نگهبان) داشت. این کاروان‌سرا زودتر از بقیه در دهه ۱۳۶۰ به هتل تبدیل شد.

دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

کاروان‌سرای نادری

او کاروان‌سرای نادری که حاجی‌نادری آن را برای حق‌العمل‌کاری اداره می‌کرد، چندان قدیمی نمی‌داند و می‌گوید: این سرا یک‌طرفش بنا داشت و معماری‌اش یک‌طبقه با آجر قدیمی و چوب بود. بیشتر کاربری پنج اتاق آن برای انبار کلاتی‌ها بود. حاجی که فوت کرد، بچه‌هایش هم به خارج رفتند و بعد فروش هم سرا در دهه ۱۳۷۰ به پارکینگ تبدیل شد.

 

دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

کاروان‌سرای حاجی‌بهره‌مند

این قدیمی نوغان، سرای بهره‌مند را در زمینه میوه فعال می‌خواند و می‌گوید: حاجی‌بهره‌مند از خیران بزرگ نوغان بود. سرایش هم مختص میوه و لبنیات بود. میوه‌ها همه از باغ‌های اطراف مشهد برایش می‌رسید و ماست‌بندی را هم خودش اداره می‌کرد. ماست‌های سفت داخل کشکولش در مشهد معروف بود. این سرا هم معماری خوبی در سه طرف بنا داشت که در سال ۱۳۷۵ خراب و به‌جای آن هتل ساخته شد.

دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

کاروان‌سرای میرزایی

این پیر نوغان کوچک‌ترین کاروان‌سرا را سرای میرزایی می‌خواند که با شش اتاق چندان سنی نداشت و با تعطیل‌شدن حق‌العمل‌کاری در انتهای نوغان به گاراژ مکانیکی تبدیل شد.

 

دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

سرای طلایی

او از خانه طلایی و مغازه‌های آن کم خاطره ندارد و آن را نیمه‌سرایی می‌خواند که متعلق به خانم قصری، همسر مرحوم حسین طلایی بود: در این محل آقای طلایی از ساکنان نوغان خواربارفروشی داشت که با ساخت میدان‌بار به آنجا منتقل شد.

دیروز و امروز کاروان‌سراهای نوغان

 

کوتاه از محمد خسروی

در میانه‌های کوچه حمام‌باغ، نرسیده به نوغان، در کوچه‌ای قدیمی که پر بود از خانه‌های کاهگلی و تاریخ‌دار بزرگ شده است. کودکی‌اش در دهه ۱۳۳۰ در کوچه‌های آشتی‌کنان نوغان گذشته است.

با گریزی به آن روز‌ها می‌گوید: از ده‌سالگی شاگرد مغازه خواربارفروشی مرحوم پدرم، حاج‌غلامحسین، در نوغان شدم. چندسال بعد هم خودم مغازه‌ای در خانه طلایی که نیمه‌سرایی بود، راه انداختم. شصت‌هفتاد سال قبل نوغان سنگ‌فرش بود و هر روز کلی کاروان از محل دروازه وارد آن می‌شد. بیشتر کاروان‌ها اهل کلات بودند که بارشان را سوار بر شتر می‌آوردند.

هر روز صبح ساعت ۴ تا ۵ با صدای زنگوله شتر‌ها بیدار می‌شدیم و به تماشا می‌رفتیم. البته در سال‌های دهه ۱۳۳۰ دروازه نوغان خراب شده و فقط آثاری از دیوار‌ها بود. گویا قبل از خرابی هر کاروانی یک قران می‌داد و وارد نوغان می‌شد، بعد هر باردار به سرایی می‌رفت. یعنی کسانی که با کاروان برای صاحب سرایی بار می‌آوردند، صاحب همان سرا اتاق و طویله‌ها را رایگان در اختیارشان می‌گذاشت.

میدان‌بار، دلیل کسادی بازار سرا‌ها

او نقل می‌کند: بارآوردن تا اواخر دهه ۱۳۴۰ با شتر و قاطر به نوغان ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۴۶ اولین اتوبوس از این خیابان به کلات راه افتاد. اتوبوس از آنِ حاج‌جواد جلیلی بود که خودش پشت فرمان نمی‌نشست و محمد خردو را راننده گذاشته بود. با راه‌افتادن ماشین کم‌کم بار‌ها با ماشین جابه‌جا می‌شد.

طبق گفته‌های حاج‌آقای خسروی، وقتی کاروان‌سرا‌های نوغان از رونق افتادند که میدان‌بار در مشهد ساخته شد. در دهه ۱۳۵۰ حق‌العمل‌کاری در سرا‌ها ممنوع و اعلام شد این افراد باید در میدان‌بار کاسبی را ادامه دهند. بعد از آن هم مدتی اتاق سرا‌ها اجاره داده شد و در نهایت با فوت صاحبانشان و افتادن دست ورثه و از طرف دیگر، آمدن طرح نوسازی اطراف حرم‌مطهر، خراب و بیشترشان به هتل و مهمان‌پذیر تبدیل شدند.

* این گزارش ۵ شنبه ۷ دی‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۳۲ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

ارسال نظر